هدف ناصرخسرو از واژهسازی در زاد المسافر
در میان آثار نثر ناصرخسرو، زاد المسافر از نظر موضوع و شیوه نگارش، از ارزش ویژهای برخوردار است. ناصرخسرو در این کتاب که آن را بعد از سفرنامه نوشتهاست، برای تبیین مباحث فلسفی و پاسخگویی به حکیمان ایران و فیلسوفان یونان، برای اصطلاحات فلسفی، برابرهای زیبا قرار میدهد.
با توجه به آنچه گفته شد به جرئت میتوان گفت ناصرخسرو، زبان را میشناختهاست و با آگاهی از ظرفیت آن، به اقتضای موضوع اثر خود، برای بیان اندیشه و عقاید مذهبی و فلسفی خود از آن بهره جستهاست. فرایند واژهسازیهای او و گوناگونی بالای واژههای ساختهشده در این اثر، از همین آگاهی و توانایی او خبر میدهد. هر چند واژهسازی از دورههای قبل و با ترجمه کتابهای تفسیر و تاریخ طبری در زبان فارسی آغاز شده بود و در آثاری چون دانشنامه علایی و التفهیم بسامد بیشتری نسبت به کتابهای دوره خود دارد اما در بیشتر آن کتابها، ضرورت ترجمه، سبب اصلی واژهسازی بوده است یا واژه سازی محدود به اصطلاحات علمی بودهاست اما ناصرخسرو علاوه بر واژهسازی برای اصطلاحات فلسفی، برای واژههای عادی هم برابرسازی میکند. این واژه سازی او، نه آنگونه که برخی میپندارند به واسطه تعصب زبانی3 بلکه برخاسته از ضرورتی علمی برای بیان مفاهیم فلسفی و رد افکار فیلسوفانی چون رازی، افلاطون و سقراط بودهاست.
ناصرخسرو گاه در شیوه واژهسازی خود در حالیکه برای واژههای عربی برابرسازی کردهاست، دوباره از شکل عربی آنها استفاده میکند؛ واژههایی مانند بخششگر/قاسم، باشاننده/موجد و چهچیزی/ماهیت را گاه در یک بند و به جای هم بهکار میگیرد. برای مثال او در صفحههای 29 و 79 زاد المسافر از واژه ترکیبی (عربی-فارسی) «مکان گیر» استفاده میکند اما در صفحههای 264و 80، 5، ترکیب کاملاً فارسی «جایگیر» را به کار میبرد؛ شیوهای که احتمالاً به دلیل غیر ترجمهای بودن کتاب صورت گرفتهاست زیرا در کتابهای ترجمه، برابر عربی واژهها در اثر اولیه وجود دارد و قابل مقایسه است اما در کتابهای تألیفی برای این که خواننده به یکباره با واژه معادلسازی شده ناآشنا برخورد میکند، نویسنده لازم دیدهاست که گاهی به جای واژه معادلسازی شده، از واژه اصلی استفاده کند. ناصرخسرو در مواردی برای یک واژه چند برابر فارسی به کار میگیرد که احتمالاً جنبه پیشنهادی آن واژهها را نشان میدهد و یا میتواند نشانه قطعیت نداشتن او در انتخاب نهایی واژه باشد. برای مثال برای واژه «ابدی» از سه معادل ناگذرنده، جاوید و سپری ناشونده استفاده میکند یا در الگوی واژهسازی خود از ترکیب عربی-فارسی استفاده میکند. میتوان این شیوه و الگو در معادلسازی را نشانه نوعی دوره گذار از نثر ساده به نثر فنی دانست (ر.ک. ناصرخسرو، 1384: سیزده). واژهسازی ناصرخسرو در پاسخ به نیاز کلامی اوست که در لحظهای معین از زمان و در موضعی معین، خواهان کاربرد مفهومی است که لفظ مناسب آن را در اختیار ندارد؛ این مفهوم یا از رهگذر برخورد با فرهنگ، جامعه یا زبان دیگر به اندیشه او راه یافته است و یا به صورت آنی از طریق نظریهپردازی در جهان ذهنی او جوانه زدهاست (سامعی، 1376: 175).
هرچند واژهسازی -که بیشتر باید آن را ترکیبسازی نامید- چون معمولاً ساخت واژه بسیط امر پیچیدهای است و مربوط به دستگاه و تاریخ زبان (قاسمیپور، 120:1390)- در قرن ششم در شعر شاعرانی چون نظامی و خاقانی هم رواج مییابد اما واژهسازی نویسندگانی مانند ابن سینا، ابوریحان بیرونی و ناصرخسرو را باید با ترکیبسازی شاعرانی چون نظامی و خاقانی متفاوت بدانیم زیرا این نویسندگان، در دو سده 4 و 5 هـ . ق. با دو هدف علاقه به زبان فارسی (دست کم در حوزه واژهپردازی) و پاسداری از حریم ساخت صرفی زبان به واژهسازی میپرداختند؛ آنها به خوبی میدانستند چه پیوند استواری بین ساخت صرفی و نحوی زبان با فرهنگ ایرانی و هویت ملی وجود دارد. در حالیکه این شاعران این کار را نه با هدف جایگزینی واژه بلکه بیشتر با هدف آشناییزدایی و شاخص نشان دادن اثر خود و خودنمایی در برابر رقیبان و مخاطبان شعر خود انجام میدادند که با متون ادبی و به ویژه شعر سازگاری بیشتری دارد. توجه ناصرخسرو و نویسندگان دیگر به گزاره پیام بوده است نه چگونه بیان شدن آن و آنها از نقشهای زبان به «محمل اندیشه» بودن آن توجه میکردند تا به نقش «آفرینش ادبی» آن و برجستهسازی در متون نثر (از این نوع)، بیشتر در درونمایه و دیدگاه دیده میشود تا در سطح گزینشهای زبانی (مکاریک، 62:1390). دلیل این مدعا زیاد بودن میزان واژههای عربی متن زاد المسافر در مقایسه با آثار هم عصر و قبل از خود است. نکته دیگر اینکه اغلب واژههای ساختهشده توسط این شاعران- که گاه از شدت افراط به تکلف میگرایید- بعد از خودشان قابل استفاده نبودهاست؛ به گونهای که حتی خودشان هم آنها را تکرار نمیکردند4 (ر.ک. یوسفی، 583:1372). در حالی که تعداد زیادی از واژههای به کار رفته در زاد المسافر بارها در خود متن و حتی گاهی در متون دیگر تکرار شدهاند یا امروزه به کار می روند و قابلیت کاربرد دارند؛ به دلایلی این واژهسازی نتوانست به جریان غالب و اثرگذار در زبان فارسی تبدیل شود و بیشتر این واژهها نتوانستند راهی به فرهنگهای زبان فارسی باز کنند؛ یکی از دلایل این موضوع، تأثیر عوامل اعتقادی و سیاسی در سرنوشت واژگان یک زبان است. چون ناصرخسرو به دلایل مذهبی در گروه اقلیت مطرود جامعه سیاسی-مذهبی آن زمان قرار گرفته بود، نمیتوان انتظار داشت آثار او در جامعه رواج داشته باشد و چون این نوع آثار فقط در بین گروه کوچک پیروان آن مذهب مطالعه میشد، اثرگذاری خود را در بین بیشتر اهل زبان و نویسندگان از دست میداد. دلیل دیگر را باید در تغییر جریان نثر فارسی در دورههای بعد از نثر ساده به سمت نثر فنی و سپس مصنوع و متکلف دانست که همراه با نوعی عربزدگی و فضلفروشی و عربیمآبی همراه است؛ به گونهای که گاه هفتاد درصد یک اثر را واژههای عربی تشکیل میدهد (ر.ک. بهار، 1369: 3/ 71) که در تقابل با شیوه واژهسازی نویسندگان قبل قرار میگیرد.
محمدنبی خیرآبادی و مهیار علوی مقدّم - بررسی فرایند واژهسازی در زاد المسافر ناصرخسرو